نام كاربري :

كلمه رمز:

با سلام خدمت دوستان عزيز ، به اين سايت خوش آمديد  - اين سايت به زودي زود تكميل خواهد شد .

 اخبار  

 محصولات

لينكستان

نرم افزار

گالري عكس

موزيك

سرگرمي

شعر

جك - لطيفه

گوناگون

جاوا اسكريپ هاي  آماده

سياوش قميشي

 

 

.:: تبليغات::.

سايت تخصصي ماهواره

سايت رسمي استاد سياوش قميشي

سايت تخصصي لينوكس فارسي

 

 

 

شعرهاي طنز

رستم و ويروس



کنون رزم و يروس و رستم شنو ...... دگرها شنيدستی اين هم شنو

که اسفنديارش يکی ديسک داد.... بگفتا به رستم که ای نيک زاد

در اين ديسک باشد يکی فايل ناب ... .. که بگرفتم از سايت افراسياب

چنين گفت رستم به اسفنديار ..... که من گشنمه نون سنگک بيار

جوابش چنين داد  خندان طرف ..... که من نون سنگک ندارم به کف

برو حال می کن بدين ديسک هان ! ..... که هم نون و هم آب باشد در آن

تهمتن روان شد سوی خانه اش ..... شتابان به ديدار رايانه اش

چو آمد به نزد مينی تاورش ..... بزد گرز بر دکمه ی پاورش

دگر صبر و آرام و طاقت نداشت ..... مر آن ديسک را در درايوش گذاشت

نکرد هيچ صبر و نداد هيچ لغت ..... يکی ليست از روی ديسک او گرفت

در آن ديسک ديدش يکی فايل بود ..... بزد انتر آنجا و اجرا نمود

کزان يک دم و شد همان دم عيان ..... يکی فيلم و موزيک و شرح و بيان
.
به ناگه چنان سيستمش کرد هنگ ..... که رستم در آن ماند مبهوت و منگ

چو رستم دگر باره ريست نمود ..... همی کرد هنگ و همان شد که بود

تهمتن کلافه شد و داد زد ..... ز بخت بد خويش فرياد زد

چو تهمينه فرياد رستم شنود ..... بيامد که ليسانس رايانه بود

بدو گفت رستم همه مشکلش ..... وز آن ديسک وبرنامه ی خوشگلش

چو رستم بدو داد قيچی و ريش ..... يکی ديسک بوتيبل آورد پيش

يکی برنامه اندر آن ديسک بود ..... بر آورد آن را و اجرا نمود

به ناگه يکی رمز ويروس يافت ..... پی کشف امضای ايشان شتافت

چو ويروس را نيک بشناختند ..... مر از بوت سکتور بر انداختد

به خاک اندر افکند ويروس را ..... تهمتن به رايانه زد بوس را

چنين گفت تهمينه با شوهرش ..... که اين بار بگذشت از پل خرش

دگر باره اما خريت مکن ..... ز رايانه اصلآ تو صحبت مکن

قسم خورد رستم به پروردگار نگيرد دگر ديسک از اسفنديار

كفش يادگاري!

مرا هست كفشي ز عصر حجر / كه ميراث مانده ز جد پدر
شريك غمش بوده و شاديش / به پا كرده در جشن داماديش
خدايش بيامرزد آن زنده ياد / كه از خود هم اين ارث بر جا نهاد
چو هي ميبرم پيش هر پينه دوز / ز مغزش پريده است برق و فيوز!
بود چون كه جان سخت چون كرگدن / بپوشم به هر گاه و بيگاه من
هر آنچه ز وزنش گويم كم است / كه سنگين چنان كله رستم است
ز پايم بود چند سانتي گشاد / چو پاپوش افراسياب و قباد
مرتب به پايم لخ لخ كند / ندارد چو كف پاي من يخ كند
ز بس خورده اقسام واكس و پماد / مرا رنگ اصلش نيايد به ياد
ولي من ز باباي جنت پناه / شنيدم كه رنگش بوده سياه
بسي نعل خورده است بر تخت آن / شاه سم قاطر پادگان!
به هر سوي آن خورده صد دانه ميخ / فرو ميرود توي پايم چو سيخ
همي‌ترسم آخر به جرم قاچاق / كه مامور گردد برايم براق
كه اين جزو آثار تاريخي است / چرا كه خطوط تهش منحني است
اگر عمر باقي است، سال دگر / سپارم من آن را به امواج بحر
كه تا همچو زورق همراه باد / رود گويي اصلا ز مادر نزاد
و يا ميزنم واكس بر رويه‌اش / گذارم سپس داخل موزه‌اش...

ROOM

بی تو On line شبی باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم . دنبال ID ی تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از Case وجودم
شدم آن User ديوانه که بودم
وسط صفحه Room , Desktop ياد تو درخشيد
Ding صد پنجره پيچيد
شکلکی زرد بخنديد
يادم آمد که شبی با هم از آن Chat بگذشتيم
Room گشوديم و در آن PM دلخواسته گشتيم
لحظه ای بی خط و پيغام نشستيم
تو و Yahoo و Ding و دنگ
همه دلداده به يک Talk بد آهنگ
Windows و Hard و Mother Board
آريا دست برآورده به Keyboard
تو همه راز جهان ريخته در طرز سلامت
من بدنبال معنای کلامت
يادم آمد که به من گفتی از اين عشق حذر کن
لحظه ای چند بر اين Room نظر کن
Chat آئينه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به Email ی نگران است
باش فردا که PM ات با دگران است
تا فراموش کنی چندی از اين Log Out , Room کن
باز گفتم حذر از Chat ندانم
ترک Chat کردن هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که Email ام به تمنای تو پر زد
مثل Spam تو Inbox تو نشستم
تو Delet کردی ولی من نرميدم نه گسستم
باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو درافتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودی . نرميدم . نگسستم
..........
Room ی از پايه فرو ريخت
Hacker ی Ignor تلخی زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
PC از عشق تو هنگيد
..........
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از User آزرده خبر هم
نکنی دگر از آن Room گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن Room گذشتم

ضدحال !?!?!?!?!!!!?

ضدحال يعني وقتي يه قرار لطيف تو اينترنت داري‎ connect ‎نشي‎!
ضدحال يعني وقتي‎ ‎منتظر فيلم مورد علاقت هستي برق بره‎!
ضدحال يعني بعد از کلي مصيبت که بابات برات‎ ‎موبايل ثبت نام کرده همه سيمکارتا بياد جز مال تو‎!
ضد حال يعني تو وبلاگ عمو‎ ‎حامد موزيک دانلود کني رو ۹۹ دي سي بشيف‎ !!
ضدحال يعني‎ gf-‎تو بيرون با يه پسر‎ ‎ديگه ببينن‎!
ضدحال يعني يه جلسه سر کلاس نري فقط همون يه جلسه استاد حضور غيابف‎ ‎کنه‎!
ضدحال يعني با شکم گرسنه بري تو صف ژتون تموم کرده باشن‎!
ضدحال يعني يه‎ ‎هفته قبل از اينکه جشن تولد بگيري خاله مامانت فوت کنه‎!
ضدحال يعني قبض تلفن‎ ‎بياد ....... تومن‎!
ضدحال يعني بعد از کلي مخ زدن تو اينترنت همينکه بياي به‎ ‎نتيجه برسي اشتراکت تموم بشه‎ !
ضدحال يعني با75/9 افتادنف‎!
ضد حال يعني يه‎ ‎مانتو خوشگل بخري همون روز اول گير کنه به صندلي پاره بشه‎!
ضدحال يعني صبح ساعت‎ ‎ف۷ف‎ ‎بري سر کلاس استاد نياد‎!
ضدحال يعني شرطي بيدل بزني امتيازت بشه ۲۵ف‎!
ضدحال‎ ‎يعني بعد اينکه کلي افه زبان اوومدي نمره زبانت بشه۱۰ف‎
ضدحال يعني داداش کوچيکت‎ ‎ف۲شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پريز برق‎!
ضد حال يعني بري عروسي خانمها و آقايون‎ ‎جدا باشن‎!
ضدحال يعني تو اتاقت فيلم نگاه ميکني همينکه ميرسه جاي.........مامان‎ ‎بياد تو‎!
ضدحال يعني‎ history ‎پاک نکني همه ايميلاتو داداشه فضولت‎ ‎بخونه‎!
ضدحال يعني نفر ۱۱کنکور شدن‎!
ضدحال يعني کارگردان شدن حنا‎ ‎مخملباف‎!
ضدحال يعني کانديد شدن رفسنجاني براي انتخابات مجلس‎!
ضدحال يعني‎ ‎خواننده شدن ميناوند‎!
ضدحال يعني حسني امام جمعه اروميه‎!
ضدحال يعني پژو‎ RD!
ضدحال يعني فيلم ژاپني‎!
ضدحال يعني‎ id caller ‎داشتن‎!
ضدحال يعني عشق‎ ‎يه طرفه‎!
ضدحال يعني گل خوردن دقيقه ۹۰ف‎!
ضدحال يعني صبح روزي که با دوستات‎ ‎ميخواي بري کوه بارون بياد‎!
ضدحال يعني از سرويس دانشگاه جا موندن‎!
ضدحال‎ ‎يعني با ماشين بابا جريمه شدن‎!
ضدحال يعني سلام کني جوابتو ندن‎!
ضدحال يعني‎ ‎عينکت سر جلسه امتحان بيفته زمين بشکنه‎!
ضد حال يعني سر جلسه امتحان خودکارت‎ ‎تموم بشه‎!
ضدحال يعني با‎ gf-‎ات بري کافي شاپ دخترخالتو ببيني‎!
ضدحال يعني‎ ‎تاکسي سوار شي وسط راه بنزين تموم کنه‎!
ضدحال يعني دفترچه تلفنتو گم کني‎!
ضد‎ ‎حال يعني اونيکه خيلي دوستش داري رو نتوني ببيني‎!
ضد حال يعنی مدير عامل شرکت بشينه پشت کامپيوترت پتت بريزه رو آب !ف

مسنجر

مسنجر من، ای چتگاه چتبازان بی آئین
تو ای دیرینه خلوتگاه چرت و پرت هزل آگین
پر از موزیک و جر و بحث
پر از دشنام شرم آور
همه اندر کمین هم
پر از آی دی ترس آور
هوا بس ناجوانمردانه پس است
دمت گرم و سرت گرم و زبان چرب و نرمت گرم
سلامم را تو پاسخ گو ، چت بگشا
منم من، مهمان هر شبت چتباز سرگردان
منم با آی دی قیصر یا داش فرمان
منم بوت گشته و حیران…
سلامم را نمی خواهند پاسخ گفت
همه سرگرم چت روم اند
کسی سر در نمیآرد چه می گویند در آشوب پر غوغای این یاران
تو را گر میک از مرغوب تر جنس این بازار است
سخن با تاک نتوانی
که با یاهیک یا تیک تاک قفل بر آن است
و گر پی ام بسوی کس روان سازی
به اکراه می دهد پاسخ ، یا اینکه
به یک جانانه نرم افزار بوت آسا
شوی در بوت یا دی سی یا ایگنور
و یا قفلی زند بر آی دیت چندی
نه این است گفتمان ،این مفتمانی را که پنداری
حریفا، میزبانا ناسزا آخر چرا در مایه گفتار
و یا تهدید بر مبنای نرم افزار
من امشب نامدستم دام بگذارم
تو را دانلود از دات کام بگذارم
من امشب آمدستم ، تو را از هکر گویم
ز ئی ایکس ئی ، بلستر یا ز ویروس مضر گویم
چه گوی در فلان سایت پر از نرم افزار بوت و هک
که خواهی وقت چت با آن زنی بر هکس پاتک
فریبت می دهند این رایگان نرم افزار رنگارنگ
به همراه آورند کرمی ، شوند با پی سی ات در جنگ
کنند هارد تو رو داغان و پسوردت شود پیدا
تو را یک فرمتی باید که خرجش هست گه بالا
و من کوتاه گویم قصه را دیگر
که ایگنور می شوم الان

میدونم که خیلی تکراریه ولی اینم میذارم »»»»»»

اي خـدا هارد دلم فُرمت كن
فايل من را خالي بركت نكن

آپشن غـــم را خــدايا آن نكن
فايل اشكم را خدايا ران مكن

ديلتِــري كـُن شاخه‌هاي غصــه را
سردي و افسردگي را، هر سه را

جامپر شادي بيا تا سِت كنيم
سيستم اندوه را ريست كنيم

نــام تـو پسوردِ درهاي بهشت
آدرس ايميل سايت سرنوشت

اي خــــدا روز ازل، كـَد داشتي؟
موس بود، اما مگر پَد داشتي؟

كه چنيـــن طــرح تِـري‌دي مي‌زدي
طرح خود بر روي سي‌دي مي‌زدي

تا نيفتـــد بــاگ در انـديشه‌مان
تا كه ويروسي نگردد ريشه‌مان

اي خدا از بهر ما ايمن فِـرست
بَهــر دلهاي پُرآتش فَن فِـرست

اي خـــدا حــرف دلــم با كي زنم؟
هِلپ مي‌خواهم كه اِف1 مي‌زنم

Connect

تو اين زمونه/(Connect) چگونه ؟
همه مي خوان (Connct) بشن/ اما گرونه
رفته محبت/ هك شده عادت
كجا bf ،كجا gf، كجاي همدم؟
گلي تو هيچ روم/ پيدا نميشه
گل رفته هك اومده/ پس چت چي ميشه؟
تو ID تو/ من رفتم از ياد
ID من تو ليستته/ اما تو آفلاين(INVISIBLE)
Empty email من /آخ شده فرياد
حالا واي، واي، واي واي واي حالا واي .....
هر كدوم از بيت هاشو كه به نظر تون درست نيست به سليقه خودتون كاملش كنيد

ZanZalil

دلا از خود جدا افتاده اي تو / ببين اکنون کجا افتاده اي تو
گرفتي زن برفتي پيش مرغان/ به قد قدقد قدا افتاده اي تو
بيا بنگر چه چيزي مي گرفتم / چه چيزي در مه بهمن گرفتم
خيال کردي گرفتک گوشت و ماهي/ نه جانم بنده رفتم زن گرفتم
امن و صد امان از اين عيالم / ز دست اين عيالم در ملالم
به آشپز خانه بس که ظرف شستم / ز پا افتاده ام بگرفته حالم
از آن روزي که من جانان گرفتم / تو گويي من بلاي جان گرفتم
همه دارن زني رنگ شکوفه / من رفتم رنگ بادمجان گرفتم
زدست دختر مادر زنم من / هميشه بر سر خود مي زنم من
مجرد بودم و شير جياني / ولي حالا کم از يک ارزنم من
به بنده پخت و پز را اين زن آموخت / شدم وارد به خياطي و هم دوخت
نشستم تا بگم اي شعرها را / دوباره خاک عالم شام من سوخت!

چرت و پرت

نيمـه شبِ پريشب، گشتم دچـار كـابـوس

ديدم به خواب حافظ، توي صف اتوبوس

گفتم: سلام حـافظ، گفتا: عليـك جـانـم

گفتم: كجا روي؟ گفت: ولله خـود ندانم

گفتم: بـگيـر فـالي، گـفتا: نـمانـده حـالي

گفتم: چـگونه‌اي؟ گفت: در بند بيخيالي

گفتم كه تازه‌تازه‌، شعر و غزل چـه داري؟

گـفتـا كـه مي‌سـرايـم شـعـر سـپـيـد بـاري

گفتم: ز دولـت عشق، گفتا: كـودتـا شـد

گفتم: رقيب تو، گفت: الحمد،كله پا شد

گفتم: كجـاست ليلي، مشغـول دلـربايـي؟

گـفتـا شـده سـتـاره، در فيلم سيـنـمايـي !

گفتم: بگـو زخالش، آن خـال آتش افروز

گـفتـا: عمل نمـوده ، ديـروز يـا پـريـروز

گفتم: بگو زِ مويش، گفتا كـه مِـش نموده

گفتم: بگـو زِ يـارش، گـفتـا ولـش نمـوده

گفتم:چرا؟چگونه؟عاقل شده‌ست‌مجنون؟

گفتا: شديـد گـشتـه، معتاد گـرد و افـيـون

گفتم:كجاست‌جمشيد، جام‌جهان نمايش؟

گفتا: خـريـده قسطي، تـلوزيـون بجـايـش

گفتم: بگـو ز سـاقي، حالا شده چه كاره؟

گـفتـا: شـدست مـنـشـي ، در دفـتـر اداره

گـفتـم: بگـو ز زاهـد، آن رهنمـاي منـزل

گـفتا كـه دسـت خود را، بـردار از سر دل

گفتم: ز سـاربـان گـو، بـا كـاروان غم ‌ها

گـفتـا: آژانـس دارد ، بـا تـور دور دنـيـا

گفتم: بگو ز محمل، يـا از كجاوه يادي

گفتا: دوو، پژو، بنز، يا گلف نوك مدادي

گفتم: كه قاصدت‌كو، آن بادصبح شرقي؟

گفتا كه جاي خود را، داده به فاكس برقي

گـفتم: بـيـا ز هـدهـد ، جـوييـم راه چـاره

گفتا: به‌جاي هدهد، ديش است وماهواره

گـفتم: سلام ما را، بـاد صـبـا كجا بـُرد ؟

گـفتا: بـه پست داده، آورد يا نـيـاوُرد ؟

گفتم: بگو ز مشك، آهوي دشتِ زنگي

گفتا كـه ادكلن شد، در شيشه‌هاي رنگي

گفتم: سراغ داري، ميخانه ‌اي حسابـي ؟

گـفتا كـه آنچـه بوده، گشته چلـوكبـابي

گـفتم: بلـند بـوده، موي تـو آن زمانـها

گفتا: بـه حبـس بودم، از تـه زدنـد آنها

گفتم:شما و زندان؟حافظ‌ ماروگرفتي؟

گفتا: نديده بودم، هـالو بـه اين خرفتي!

شطرنج

زندگی شطرنج دنيا و دل است

قصه ی پر رنج صدها مشکل است

شاه دل کيش هوسها می شود

پای اسب آرزوها در گل است

فيل بخت ما عجب کج می رود

در سر ما بس خيالی باطل است

ما نسنجيده پی فرزين او

غافل از اينکه حريفی قابل است

مهره های عمر من نيمش برفت

مهره های او تمامش کامل است

با دل صديق ما او حيله ها

دارد و از بازيش دل غافل است

اشكنه

ديشب، پريشب اشکنه داشتيم

خواستيم بخوريم، قاشق نداشتيم

خواستيم بخوابيم، بالشت نداشتيم

تو اون نم نم بارون

يارم ميزنه ويولن

برم در رو ببندم

يهو نزنه به دندم!

وااي واي!

زري به من گفت!

ما همه داد ميزديم: چي گفت!!

رو پشت بوم گفت!

چي گفت !

در گوش من گفت!

چي گفت؟!

من زن ملا نميشم!

چرا نميشي !

کاري که ملا ميکنه، در سالن رو وا ميکنه، وسط سالن جيش ميکنه!

واي واي!

زري به من گفت! و...

کله ی طاس

ای فدای کله ی طاس ات ننه ات

طاق ابرويت مرا خل کرده است

برق چشمانت که می باشد سه فاز

پيچ عقل بنده را شل کرده است

شوق ديدار نگاه لنزيت

دين و ايمانم چپاول کرده است

گو چگونه گردن باريک تو

وزن آن بينی تحمل کرده است؟

معذرت گر شعر من پرت و پلاست

اسب طبعم جو تناول کرده است

من فقط قربان يک تن ميروم

گر چه مامانت خودش جل کرده است

ماشین ممدلی


ماشین مشدی ممدلی ، ارزون و بی معطلی
این اتولی که من میگم ، فورد قدیم لاریه
رفتن توی این اتول ، باعث شرمساریه
نه بابِ کورس شهریه ، نه قابل سواریه
بار کشیده بس که از ، قزوین و رشت وانزلی
ماشین مشدی ممدلی ، ارزون و بی معطلی

ماشین مشدی ممدلی ، صندلیاش فنر داره
بلیت فروشی مشدی ، و شوفر بی هنر داره
بهر مسافرینِ خود ، زحمت و دردسر داره
رفتن با اتول بود ، باعث کوری و شلی
ماشین مشدی ممدلی ، ارزون و بی معطلی

مسافر از بوی اتول ، تا می شینه کسل می شه
از متلک شنیدن و ، بورشدن خجل می شه
بس که فشار به او میاد ، دچار دردِ دل می شه
پاره شئد لباس اگر ، گیر کند به صندلی
ماشین مشدی ممدلی ، ارزون و بی معطلی

این اتولی که از قفس ، تنگ تر و کوچیک تره
جای چهل مسافر ، گنده و چاق و لاغره
شوفره بس که ناشیه ، اتول همیشه پنچره
راه نرفته در نیره ، لاستیکِ چرخِ اوّلی
ماشین مشدی ممدلی ، ارزون و بی معطلی

این اتولِ شکسته از ، سیستم قدیمیه
تایر او ن قراضه و ، پیستون اون لحیمیه
شوفره دائماً پی ، لوده گری و لیمیه
سربالایی نمی کشه ، مگر با خیلی معطلی
بس که ماشالا محکمه ، راه نرفته پنچره
از حلبی شکسته ها ، ساخته مبل و صندلی
ماشین مشدی ممدلی ، ارزون و بی معطلی

مد شده

مد شده من ميخوام برم تا سرم كچل كنم! مد شده من مي خوام برم دماغمو عمل كنم!
مد شده من ميخوام برم پيرهن مشكي بپوشم! مد شده من ميخوام برم كفش زرشكي بپوشم
مد شده من ميخوام برم تا به موهام ژل بزنم ! مد شده من ميخوام برم تا به سرم تل بزنم!
مد شده من ميخوام برم كاكلمو مش بزنم! مد شده من ميخوام برم پشت سرم كش بزنم!
مد شده من ميخوام برم ببافم از پشت موهامو ! مد شده من ميخوام برم تاتو كنم ابروهامو !
مد شده من ميخوام برم خط ريشم رو بردارم مد شده من ميخوام برم يه خال هندي بذارم!
فرقي برام نمي كنه! چطور نشون داده بشم مد شده! من ميخوام برم يه جن بوداده بشم!

بدون شرح

بسوزد انكه سربازي بنا كرد
ستم بر ما نكرد بر دختران كرد

يه شعر مختلف
شها بر سر گهواره ي من
شاشيدي انداختي گردن من
گر خاهي نشوي رسوا
بپر عقب وسپا

دوست من

از من به رشید نازنینم /از باغچه برات گل بچینم
عشق تو چون مرغ پرپرم کرد/تب کردم وغصه لاغرم کرد
از دوری تو کلافه هستم/چون بالش بی ملافه هستم
شیرین دلش از فراق چاک است/گردیرکنی حساب پاک است
از غصه تو روم به مطبخ/روی دل داغ خود نهم یخ
از بس به تو شدم علاقه/کفگیر ندانم از ملاقه
جانم بفدای ان سبیلت/قربان کلاه چرب و چیلت
وقتی که کشی مرا در اغوش/بوی عرقت زسربردهوش
هر دفعه که بینمت دم در/با ان قدوقامت صنوبر
گردد همه جانم از عرق خیس/انگار که دیده ام اوناسیسس
بیچاره شوم زخارش تن/انگار که کک فتاده در من
دیشب در خانه را نبستم/از بهر تو منتظر نشستم
افسوس بمن کلک زدی تو/شد نیمه شب ونیامدی تو
دربستم وپشت بام رفتم/راز دل خود به کس نگفتم
دو گربه برروی بام بودند/خوش نغمه عشق می سرودند
من دیدم و یاد تو فتادم/سر را لب بام تکیه دادم
پا بر ادب وحیا زدم من/از دور تو را صدا زدم من
اما دو سه بام ان طرفتر/میداد جواب گربه ی نر

گفتم اي يار

گفتم اي يار گفتي زهر ه مار
گفتم اي نور گفتي مردخ شور
گفتم از غم دوري تو بيمارم كفتي به من چه مگه من پرستارم
گفتم دوست دارم گفتي خفه شو
گفتم عاشقتم گفتي خفه شو
گفتم ميخوام با هات ازدواج كنم گفتي جدي مي گي
گفتم خفه شو

يه سيگاري دنگ دنگ دنگ با يه اهنگ هنگ هنگ
حال ميده تو كوچه هاي تنگ دربند
يه سيگاري ناز ناز ناز با يه اواز واز واز
حال ميده تو كوچه هاي گرم شيراز

پیکان!


پسرا شب که میشه با یاد پیکان می خوابن
باباها با یاد پیکان جوانان می خوابن
چراغ خوشگلتو« بنز» و «بی ام و» ندارن
حتی تو سرعت و قدرت پیش تو کم میارن
موتور و ترمز و گازت منو حیرون می کنه
سپر و فرمون نازت منو حیرون می کنه
آینه های بغلت توپه ، چراغت خفنه
موکتت اند کلاسه ، تیریپت عشق منه
اگه پیشم نباشی آفتاب و بارون می خورم
مسافر می کشم و از بغلت نون می خورم
اگزوزت بوی گل و ادکلن و پونه داره
اتاقت محکمه و حالت مردونه داره
من و تو ، فاطمه و محسن و مرجان و عیال
می شینیم و میبری ما رو تا دریای شمال
پیش تو جاده های یخ زده معنی نداره
یخ جاده پیش لاستیک های تو کم میاره
الهی رنگ و لعابت همیشه تازه باشه
روغن و بنزین وآبت خوب و اندازه باشه


به سبک آهنگ فريدون

آهاي خرپول آنتيک
توي ماشيناي شيک
آهاي طعنه زده جيب تو به بانکهاي بلژيک
آهاي پرخور پررو
آهاي مرد دماغو
آهاي لايق پس‌گردني و دسته جارو
منم جوون لايق
توي آيينه دق
آهاي ميليونر فعلي
آهاي گداي سابق
سه ساله آس و پاسم
با بيکاري پلاسم
تو رو که خالي از معرفتي خوب مي‌شناسم
آهاي مردم ساده
بريد کنار جاده
آخه سواره‌ها دلخورن از پاي پياده !

از كاراي دوست عزيزم Hook

ا...........

تازه از در آمدم تو که یواش / پوزخندی زد به رویم خان داداش
در میان خانه بحثی داغ بود / صحبت از دامادی ام در باغ بود
شادمان از این همه لطف و کرم / لب فرو بستم که گویی من کرم
لیک دردل شور و شوقی داشتم / زود خود را در دوو پنداشتم
پشت فرمان بودم و پا روی گاز / دست بر دنده. دهان از شوق باز
سرعتم از خط قرمز هم گذشت / به عجب رویای خوبی بود و مشت
تا که صحبت از وصول وام شد / دود شد رویایم و بر بام شد
تا به کی باید دویدن بهر وام / نیست جز فکری تباه و حرف خام
بس که پیش این و آن دولا شدم / خود مثال مهره ولولا شدم
هر کجا رفتم ز بهر اخذ وام / خنده رو گفتن برایم یک کلام
بند پ باید که مشکل حل شود / غیر این باشد تورا معضل شود
هر حسابی باز می کردم نبود / ذره ای مثمر به حالم یا به سود
فوقش از جشن عروسی بگذرم / چند روزی هم زند زن بر سرم
عاقب یک خانه در پائین شهر / رهن می سازم به صد دعوا و قهر

درد دندان

شب نخفتم تا سحر چون درد دندان داشتم
غده چرك عفوني زير اسنان داشتم
صبح گه با صورتي آماس كرده از ورم
دفتر بيمه به دستم قصد درمان داشتم
ابتدا رفتم سراغ يك حكيم بيمه بين
بيمه بودم ديده بر درمان ارزان داشتم
با تاسف گفت با من آن حكيم مهربان
بيمه گر منصف نباشد فسخ پيمان داشتم
خرج هر دندان كشيدن هست بالاي هزار
نيمي از آنرا نميدادند اعلان داشتم
بيمه گر در فكر مردم نيست تا پاسخ دهد
ور نه من مانند تو حرف فراوان داشتم
آمدم بيرون ولي چون پول در جيبم نبود
ناله ها از بيمه و دندانپزشكان داشتم

گر روزي رسد ز جنگ باز ايستم
بر سر نعش من سوسك ايستد

دمو اندام من خاليست ز ترس
گر ببارد به من دمپايي چو كفش

گر بپرسي پيكارت زچيست
جوابت دهم بسيار بيست

بروزي خشم گرفت مرا تا گلو
چو ديدم مارمولكي همچون هلو

براشفتمو گفتم كه اي مارمولك
نباشد تورا در اينجا دوزو كلك

جوابداد كه كوچك تو ديگر كيستي
تو كه هم خطو خال ما نيستي

كشيد سوت مغز من تا به ران
كه ناگه پريد از تنم روحو جان

گفتمش تو همكنون ز ره امدي
دمپايي به پاو ز دستت بربري

كدامين دليلت باشد تورا
كه باشد اسم تو برتر ز ما

گفت مرا ان مسكين خر(ببخشيد )
كه من امدم ز تو پيشتر

گفتمش زماني بودم من مارمولك
كه بودي ان زمان تو دنبال پفك

چنين بود سر اغاز جنگ و كارزار
كه كشتم من اينك بيش از هزار




بر گرفته از مارمولك نامه

اي خدا بنده عادت شده ام كاري كن
دربدر مانده بد عادت شده ام كاري كن
كاشكي سيگار و قليان خرابم ميكرد
من كه آلوده به كامپيوترم كاري كن
پنداشتم اينترنت بشود بنده من
واي درمانده كامپيوترم كاري كن
يك طرح براي اعتيادت انديش
اي بنده اعتياد فدا كاري كن

اهل حمامم


پوستم مهتابي ست
چشمهایم آبی ست
پدرم دلاك است
سر طاسي دارد
لُنگ مي اندازد
شامپو مصرف كرد
كله اش هي كف كرد
و سپس مويش ريخت
و چه اندازه سرش براق است !

حرفه ام دلاكي ست
هدف من پاكي ست
مي نشيند لب سكو آرام
يك نفر با احساس
و تصور كرده , خوش پر و پاست !
كودكي را ديدم
مي دود در پي صابون و لگن

اي نهان در پسِ دَر
خشك آوردم ، خشك !
مشتري هاي عزيز
لگن .......سالم باد!

رخت ها را نكنيد
آب مان بند آمد !!!

گل آقا

* مأموری زنی را توی راه «کو همی‌گفت ای خدا و ای اله»
تو کجايی تا شوم من همسرت وقت خواب آيد بگيرم در برت
تاپ پوشم بهر تو با استريچ جای می نوشم به همراهت سن‌ايچ
پا دهد، صندل برايت پا کنم تا خودم را در دل تو جا کنم
زانتيايت را بشويم روز و شب داخلش بنشينم از درب عقب
در جلو آن‌که نشيند، آن تويی در حقيقت صاحب فرمان تويی
گر تو گويی، شال بر سر می‌نهم گر تو خواهی، موی را فر می‌دهم
موی سر مش می‌زنم از بهر تو يک‌سره حتی به وقت قهر تو
از برای تست کوته آستين پاچه‌ی شلوار من هم همچنين
غير يک‌کيلو النگو توی دست پای من بهر تو پر خلخال هست...

بهر تو مالم به صورت نيوه‌آ يک گرم، يا دو گرم ... يا اين‌هوا !
اودکلن بر خود زنم پيشت مدام تا که بوی گل بگيرد هر کجام
می‌روم حمام گرم کوی تو می‌زنم سشوار، رو در روی تو
گر که حتی مو نباشد بر سرم من کله‌گيس از دبی فوراً خورم!
ای فدايت ريمل و بيگودی‌ام وی فدايت لنز و عينک دودی‌ام
من برای تست گر «روژ» می‌زنم گر جز اين بوده است، کمتر از زنم!
از برای تست اين روژ گونه‌ام ورنه بهر غير، ديگر گونه‌ام
خاک پای تست خط چشم من تا درآيد چشم هر مرد خفن
لاک ناخن‌هام ناز شست تو ناخن مصنوعی‌ام در دست تو
بهترين‌ها را پزم بهر غذا پيتزا و شينسل و لازانيا
با دسر بعدش پذيرايی کنم همرهش يک استکان چايی کنم
ای به قربان تو هر چه باکلاس می‌شوم خوش‌تيپ بهرت از اساس
بهر تو تيپ جوادی می‌زنم گر نجواهی، تيپ عادی می‌زنم
گر که گويی اين کنم يا آن کنم من دقيقاً ای عزيز آن‌سان کنم
من برايت می‌شوم اِند ِمرام گر که باشد سايه‌ی تو مستدام
کاش می‌شد من ببينم رويکت واکنم گل‌سر، زنم بر مويکت
***
گفت مأمورش که: ای زن، کات کن! کمتر از اين خلق عالم مات کن
چيست اين لاطائلات و ترّهات؟ حاسبوا اعمالکن، قبل از ممات
بوی کفر آيد ز کل جمله‌هات اين چه ايمانی است؟ ارواح بابات!
تيپ تو بوی تساهل می‌دهد نفس آدم را کمی هل می‌دهد
حرف‌های تو خلاف عفت است بدتر از ای‌ميل و يک‌صد تا چت است!
آن‌چه کلاً عرض کردی، نارواست «مفسدٌ فی العرض» بودن هم خطاست
با خدايت مثل آدم حرف زن گر که قادر نيستی، اصلاً نرن!
از خدا چی چی تصور می‌کنی کاين چنين با او تغيير می‌کنی؟
شل حجابا! دين ادا اطوار نيست جای مانتو کوته سرکار نيست!
بايد آموزی کمی علم کلام حق همين باشد که گويم، والسلام!
چون به پايان آمدش مأمور حرف از خجالت آب شد زن مثل برف
گفت: ای مأمور، حالم زار شد از مرام خود دلم بيزار شد
حرف تو هر چند توی خال زد در نگاهم ليک ضدّ حال زد
از سخن‌های تو من دپرس شدم گر طلا بودم دوباره مس شدم
من پشيمان گشتم از ايمان خود می‌روم اکنون به کفرستان خود
بعد از اين ريلکس می‌گردم دگر کاملاً برعکس می‌گردم دگر
پس سر خود را گرفت و گشت دور با دلی آشفته و چشمی نمور
***
ناگهان در توی ره، مأمور را تلفن همراه آمد در صدا
يک نفر در پشت خط از راه دور گفت با مأمور: کای مرد غيور
اين چه برخوردی است که مورد پرد؟ مرده‌شور اين طرز ارشادت برد!
از چه زن را ول نمودی در فراق؟ أنکر الأشخاص عندی ذوالچماق
تو برای وصله کردن آمدی نی برای مثله کردن آمدی
ما برون را بنگريم و قال را منتها يک‌خورده‌ای هم حال را
اين زنی که تو چنين پراندی‌اش فاسد و فاسق پس آن‌گه خواندی‌اش
هيچ می‌دانی که خيلی زود زود او «فرار مغزها» خواهد نمود؟
اين فضای اجتماع حاليه گر چه هر چه بسته‌ترتر(!) عاليه
مصلحت می‌باشد اما بعد از اين باز گردد يک‌کمی ماند چين
پس به محض قطع اين تلفن بدو دامن زن را بگير و گو مرو
( دامنش را گر گرفتی در مسير در حد شرعيش اما تو بگير! )
رفت مأمور از پی زن با دليل گر چه در ظاهر بسان زن ذليل
ديد زن را در خيابان صفا رفت پيشش، گفت او را: خواهرا!
بعد از اين‌ها ترک قيل و قال کن با خدا هر طور خواهی حال کن
توی هيچ آداب و ترتيبی مکوش هر چه می‌خواهد دل تنگت بپوش

* شعر بامزه بالا از سردبیر مجله گل آقا بود